سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
صفحه ی اصلی |شناسنامه| ایمیل | پارسی بلاگ | وضعیت من در یاهـو |  Atom  |  RSS 
دانش را فراگیرید که فرا گرفتنش، حسنه است. [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
» آمارهای وبلاگ
کل بازدید :279107

» درباره خودم
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
....!!!
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک... آرزوی شهادت همیشه در دلم باقیه...از خدا میخوام که نصیبم کنه.... باید رفت..باید تعلقات رو کنار بزارم برای رسیدن ..شاید این راهش باشه....یحتمل باید زودتر بار و می بستم نشد یا نخواستم نمیدونم...و حالا وقت کوچ کردن ما هم رسید..حرف زیاده اما حسی و رمقی برای گفتن نمانده ...فقط ازشهدا میخوام اگه کوتاهی کردم تو این وب حلالم کنن ..به همان آهستگی که آمدیم ،به همان آهستگی هم میرویم...کربلایی باشید... تمــــــــــــــــــــــــــــام...
» لوگوی وبلاگ
کربلای جبهه ها یادش بخیر... !
» لوگوی دوستان















» آوای آشنا
» از آسفالت......تا اعتکاف..........

به بهانه..............

وقتی اومدم بیرون آسفالت خیابون دیدم ...لذتی بردیمو دست مریزادی هم

به جناب قالیباف که آنقدر به فکر شهروندان هستند....!!!!

آسفالت یه دست ، انگار حرکت ماشین ها هم یه جوری روون شده بود...

البته آسفالت قبلی خراب نبود فقط یه کم رنگ ورو نداشتو یه کم ناصافی

که زیاد محسوس نبود... اما یک روز بعد..فقط یک روز...

عزیزان زحمت کش اداره آب وفاضلاب مشغول کندن  همون آسفالتی بودن

 که فقط یه روز از عمرش میگذشت...انگار نه انگار این آسفالت جدیده...

بماند که بیت المال و همین طوری حرووم میکنن...روزهای بعدتر هم

ادارات دیگه... اصلا نمیدونم بعضیاشون  با زیر زمین چه کار دارند..؟؟

بهرالحال همه هوس کندن این آسفالتو داشتن...حالا یا شهرداری باید با اونا

هم هاهنگ میکرد یا این ادارات با شهرداری این هم بماند... بعد از اینکه کارشون

تموم میشد ...یه کم آسفالت میووردن میریختن...یه جا زیاد یه جا کم...شده بود

وصله وصله...دیگه از اون آسفالت یه دست خبری نبود...دیگه تو اون صافی یه

 دستی این وصله ها یه جورایی زشت کرده بود خیابون...قربون همون آسفالت قدیمی....

ثبت نام اعتکاف هم کم کم داره شروع میشه...

نقل دل ما و اعتکاف و نقل همین آسفالته....

خودمون و روحمون ودلمون بر میداریم میبریم پیش خدا...تو خونش...میبریم تا

صاف بشیم ویه دست...قول میدیم...تمام ناصافیا رو برطرف میکنی...تازه متولد

میشی...با یه دل صاف از مسجد میای بیرون..

اما شاید به یه روز هم نکشه...خواسته یا ناخواسته....دوباره عجب میاد سراغت...

دورغ میگی..غیبت میکنی...و هزارتا صغیره وکبیره...وقتی یادت میاد که به خدا

 قول دادی توبه میکنی....مثل آسفالت خیابون  وصله وصله میشه...وقت دل صاف شد

 این ناصافیا بدجوری خودشون نشون میدن و تو ذوق میزنن....

گفتم : اگه قراره برم و نتونم خودمو نگه دارم...بهتر نرفتن ...دیگه شرمنده خدا که نمیشم...

.هی قول بدم هی زیرش بزنم...سه روز برم التماس....به رحمانیتش ببخشدم...اما من باز..

.اما خوبه قبل اعتکاف آدم سنگاشو با خودش وا بکنه....بعد دید اگه میتونه بره....

حالا گیج موندم نمیدونم امسال برم اعتکاف یا نه....!!!!

چند نکته در مورد اعتکاف....:

ـــ به نظر چند سال اخیر نفس اعتکاف فراموش شده...بیشتر از همه به مکانی برای تفریح و خوشو بش و با کم یا زیاد غیبت این حرفا....واقعا به نظر حیف میاد بهترین لحظاتی که باید خودت باشی و خدا ....جای دیگری باشد....

ـــ دوستی اس ام اس یا پیامک داده که ، بیا بریم آن مسجد همه هستیم خوش میگذره...خنده ام گرفت...جواب دادم یقین داری، داری میری اعتکاف...

ـــ دوسالی هست جمع وبلاگ نویسان هم دوستان را دعوت به اعتکاف میکنه...البته سال اول خودمان هم ثبت نام کردیم اما به دلایلی پشیمون شدیم..فکر کنید اعتکاف مکانی میشه برا آشنایی بیشتر...!!!

ـــ اگه رفتید اعتکاف از ما به شما نصیحت...هر گونه تکنولوژی(موبایل و....) را آنجا فراموش کنید...

ـــ خود باشیم....

پی نوشت...:

1.ما که هنوز در درگیری به سر میبریم...هر کی رفت ما را نیز محروم نکند...  

2. این پست به بهانه اعتکاف بود...استاد فرمودند و دوباره کمکمان کردند... 

3.بخوانید...

4.اللهم العن الجبت و الطاغوت....

    کربلایی باشید...



  • کلمات کلیدی :
  • ....!!!:: 87/4/6:: 7:2 عصر | در باغ شهادت را نبندید ()

    حماسه حضور